اشعار محمد سعید میرزایی

شعر و ادب پارسی

اشعار محمد سعید میرزایی

شعر و ادب پارسی

می خواهمت عزیزترین دوست دارمت ( محمد سعید میرزایی )


می خواهمت عزیزترین دوست دارمت
اصلاً خودت بیا و ببین دوست دارمت

عشقِ بدون مرزِ من! اصلاً قبول کن
می خواهمت... برای همین دوست دارمت

آیینۀ بزرگِ بدون قرینه ام!
ای قبلۀ بدون قرین! دوست دارمت

غرقم درون جاذبه ات سیب سرخ من!
اندازۀ تمام زمین دوست دارمت

قلب اناریَم پر خون است عشق من!
عاشق شو و انار بچین دوست دارمت

قلبم چراغ جادویی توست ماه من!
با من هزار شب بنشین دوست دارمت

تصنیف هر شب و سحر عاشقی من!
آه «ای مه من» ای «بت چین» دوست دارمت

پیشانی تو آینۀ سرنوشت من!
«لاله رخی» و «زهره جبین» دوست دارمت

عاشق ترینم! این همه تردید خوب نیست
اصلاً تو فرض کن به یقین دوست دارمت

بانوی دوستانه ترین«عاشق توام»!
رؤیای عاشقانه ترین «دوست دارمت»!

صدآفرین گرفته ای از قلب عاشقم
مثلِ فرشته روی زمین دوست دارمت!

آه ای یگانه دوست...میان من و تو هیچ
مرزی نمانده غیر همین «دوست دارمت»...


محمّدسعیدمیرزائی
1393/11/1

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.