اشعار محمد سعید میرزایی

شعر و ادب پارسی

اشعار محمد سعید میرزایی

شعر و ادب پارسی

طنابِ بادو تو مشتم می گیرم( محمد سعید میرزایی )

 

طنابِ بادو تو مشتم می گیرم
جاده رو از زیر پاهات می کشم

دوباره تا مرز آغوش خودم
تو رو با تموم دنیات می کشم

تو رو با ترانۀ زیرِ لبات
تو رو با ادامۀ خواب شبات

تو رو با دنبالۀ ستاره هات
با تموم آرزوهات می کشم

تو رو با پرنده هات، پنجره هات
تو رو با تنهاییات، خاطره هات

تو رو با قشنگترین منظره هات
با همین دستای تنهات می کشم

بعدشم بهت می گم وقتی میای:
تو دلت تنگه فقط بوسه می خوای

بعدشم تو باغ آینه تا سحر
آسمونو به تماشات می کشم

بعدشم تا رخت شب تن نکنی
دیگه فکر دوری از من نکنی

تا دیگه خیال رفتن نکنی
عکس یه پرنده رو پات می کشم.


محمّدسعیدمیرزائی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.