اشعار محمد سعید میرزایی

شعر و ادب پارسی

اشعار محمد سعید میرزایی

شعر و ادب پارسی

مرز تنِ تو با وطنِ من زیاد نیست ( محمد سعید میرزایی )

فانوس خستۀ شبِ این ساحلم...
**
مرز تنِ تو با وطنِ من زیاد نیست
ویزای سرزمین تن من زیاد نیست

دریای من! تمام مرا در خودت بگیر
سطحِ جزیرۀ بدن من زیاد نیست

مشکل گشودنِ گرهِ گیسوان توست
چون دکمه های پیرهن من زیاد نیست

یاد تو. عشق تو. غم تو. آرزوی تو :
تعداد مردم وطن من زیاد نیست

صیاد پیرم آه پری فرق تور تو
با رشته رشتۀ کفن من زیاد نیست

من مثل روح شعر غریبم مرا بخوان
در این زمانه هم سخن من زیاد نیست

فانوس خستۀ شب این ساحلم سحر
برگرد! عمر سوختن من زیاد نیست...

 

محمّدسعیدمیرزائی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.