تو جویباری و بی وقفه در تولٌدِ دائم
من آبشارم و در حالِ خودکشیِ مداوم
چه می شود من و تو باز روی نیمکتی سبز
درون ساحلی آرام و یک نسیمِ ملایم...
مرا ببخش اگر بی تو دائماً نگرانم
ببخش بر من و این روحِ تا ابد متلاطم
ببخش اگر که به آرامشِ تو فکر نکردم
منِ غریبه ی عاشق، منِ همیشه مزاحم
شبیه اسکله ای چوبی است قلب من آری
که در برابر امواج عشق نیست مقاوم
نوار قلب من از اسم تو پر از نوسان است
مرا ببخش که غیر طبیعی است علائم
سکوت می کنم اما نمی شود که نبارد
یک ابرِ خسته ی از گریه دائماً متراکم
تو رفته ای و به جای تو گوشیِ تلفن را
به روی سینه فشرده ست شاعری متوهّم...
محمّدسعیدمیرزائی