اشعار محمد سعید میرزایی

شعر و ادب پارسی

اشعار محمد سعید میرزایی

شعر و ادب پارسی

تاریخِ تنهاییِ خود را می نویسم ( محمد سعید میرزایی )

 

تاریخِ تنهاییِ خود را می نویسم
تاریخ را یک مرد تنها می نویسد

دنیا اگرچه خواب هایم را ندیده است
تاریخ دارد قصه ام را می نویسد

تاریخ دارد خواب می بیند که من هم
روزی میانِ مردمِ یک شهر بودم

یک روز من هم عاشقی کردم- نکردم؟
تاریخ، آیا هیچ از این ها می نویسد ؟

من بر زنانی عشق ورزیدم که تنها
دیوانه ام خواندند و شعرم را نخواندند

بر مردمانی شعر خود خواندم که انگار
از سنگ بودند آه... آیا می نویسد ؟

من جنگ هایی دیده ام با کشتگانی
بی یاد بود و بی کتیبه قتل هایی

بی اعتراف... و باز هم می پرسم آیا
تاریخ حرفی می زند، یا می نویسد؟

تاریخ، خود را می نویسد نه مرا، من
تاریخ تنهایی خود را می نویسم

با این همه، او هم کنارِ کشتگانش
نامِ مرا امروز و فردا می نویسد ...

.
محمّدسعیدمیرزائی
از کتاب الواح صلح