رفتی و صورت تو در آیینه مانده است
داغت بر این دل این دلِ بی کینه مانده است
امشب تنت لباسِ تنم نیست، عشق من!
جای اتوی داغ بر این سینه مانده است
......
برگی که شاعرانه به موی خودت زدی
چسباندمش به سینۀ دیوار و زرد شد
برگرد...خانه بی گل و آهنگ مانده است
برگرد...چاییِ تو لبِ میز سرد شد...
محمّدسعیدمیرزائی